زمستانيه
برف آمد و يخ بست و هوا سرد و زمين ليز در مشهد و تهران و اراك و قم و تبريز
يكباره چنان بي خبر آمد كه تو گويي ناگاه سـر ما فقـــرا تاخته چــنگيز
پوشيد پر و پاي خود آن يار پري روي شد تيره جهان در نظر مردمك هيز
ديگر نرود كس پي تفريح به جايي زيرا كه هوا نيست مساعد پس از اين نيز
در باغ اثري نيست ز عشاق جگر سوز نه فتنه و فرهاد ، نه از موش و پرويز
نوشيدني سرد ندارد دگر آن لطف نه پپسي و كوكا و نه از دوغ و دگر چيز
چايي شده مطلوب به شرطي كه بود داغ با قند و نبات و شكر و كشمش و ميميز
اين فصل بخور شلغم و فرني و لبو را از بستني اي دوست ولو مفت بپرهيز
شماره 54 – ماهنامه طنز و كاريكاتور بچه مشد
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب